سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن و جامعه        6

در چند دهه پیش از این هرگز زنی در کنار شوهرش کنار یک سفره نمی نشست و با او غذا نمی خورد و امروزه نیز دربین افراد مسن هنوز این تفکر حاکم است .

هنگامی که برای خانواده ای مهمان می رسید ، به اندازه ی مهمان غذا پخت می شد و بسیار پیش می آمد که افراد خانواده خاصه زن و دختر گرسنگی را تحمل می کردند  و چشم به راه اضافه ی سفره « په سفره – پس سفره » می نشستند . زن و دختر میزبان هرگز سر سفره حاضر نمی شدند و اگر مهمان یک قدم نزدیک تر می بود ، مادر و زنان مسن کنار سفره می رفتند . سهم غذای پدر و پسر همیشه بیش از دختر یا دختران بود و گاه سهم یک برادر با سهم چند خواهر برابری می کرد . هرگاه نیز غذا کم بود ، زن و دختر گرسنگی می کشیدند تا مردان گرسنه نمانند .

تفریحات در زندگی روستایی جایی خاص ندارد و اگر هم احیانا مسافرت و یا تفریحی پیش می آمد ، زنان محروم بودند . نگارنده ی این سطور با بسیاری از زنان و دختران برخورد داشته که آرزوی رفتن تا برازجان را داشته اند . خوش بختانه امروزه این موارد بی رنگ شده است .

کارهای دولتی برای زنان جایز نبود و تحصیلات برای دختران حرام بود و دختران را به مدرسه نمی فرستادند و هنوز خانواده هایی هستند که مانع تحصیلات فرزندان اناث خود می شوند چرا که تفکر هنوز به طور کامل عوض نشده است . بعد ها تعداد معدودی از افراد بنار دختران خود را به مدرسه فرستادند .

سرگرمی زنان در خانه ، بافتن تویزه و ناندان بود . آنان هرگاه از شستن و پختن و کارهای روزمره فرصتی به دست می آوردند ، به کارهای بافتن می پرداختند تا ضمن کسب در آمدی ناچیز از این راه ، نواقص خانه را برطرف کرده و مجالی بیابند تا در کنار هم بنشینند و گپ بزنند .

سهم زن در کارهای خانه کم نبود اما در آسایش ها ناچیز بود چرا که جامعه آن ها را تحقیر کرده و خودشان نیز پذیرفته بودند . زن در جامعه ی سنتی ایران حق واقعی خود را به دست نیاورد و همواره تحقیر می شد .

نمونه هایی از این تحقیرها این بود که زن برای کوچک ترین موردی از دست شوهر کتک می خورد . گاوگا که در بخش های پیش به آن اشاره رفت و طلاق های ناشی از آن همه نشان می داد که زن تا چه میزان تحقیر می شده است . با ورود مدرسه به سبک نوین در سال 1342 در بنار ،  زنان کم کم به سوی یافتن جایگاه واقعی خود پیش رفتند و امروزه تعداد قابل توجهی از آنان ،  علاوه بر کار در خانه ، باغ در اجتماع ، مدرسه و صحنه های فعالیت های اجتماعی ایفای نقش می کنند . 





تاریخ : سه شنبه 93/11/28 | 5:40 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

زن و جامعه     5

زن ودیعه آسمانی   2

در لیلی و مجنون نظامی نیز هنگامی که عرب شتر سوار نزد مجنون می آید تا خبر شوهر کردن لیلی را به او برساند، می خوانیم :

زن گرنه یکی هزار باشد              در عهد کم استوار باشد

چون نقش وفا و عهد بستند            بر نام زنان قلم شکستند

زن چیست نشانه گاه نیرنگ         در ظاهر صلح و در نهان جنگ

در دشمنی آفت جهان است          چون دوست شود هلاک جان است3

و در محافل و مجالس نیز به هر بهانه ای ابیاتی در مذمت زنان شنیده ایم :

آدم از جنت برون از زن شتافت        فرق ِ شیر حق به گفتِ زن شکافت

حلق یحیی از جفای زن برید             شد حسن نوباوه ی زهرا شهید

یک زنی هفتاد پیغمبر بکشت            با همه گفتی سخن های درشت 4

بد نیست در اینجا گوشه هایی از دید گاه اسلام نیز در مورد زن بیان شود . قرآن میزان برتری انسان ها را تقوا دانسته و می فرماید_...انا خلقنا کم من ذکر و انثی و جعلنا کم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم...5شما را از زن و مرد آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا بدانید که اصل و نسب و نژاد مایه ی افتخار نیست، بلکه بزرگوار ترین شما نزد خدا کسی است که با تقوا تر باشد. و نیز می فرماید :و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه 6 و از نشانه های خداوند، این که همسرانی از جنس خود شما برای شما آفرید ، تا در کنار آنها آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد.و رسول اکرم(ص) فرمودند :بهترین شما کسانی می باشد که با زنان و دخترانش ، برخورد نیکو داشته باشد. 7 نیز فرمودند : بهترین شما کسانی هستند که با خانواده و کسان خود اخلاق نیکو داشته باشد و من بهترین شما با خانواده ام هستم و فقط انسان های بزرگوار هستند که زنان را اکرام می کنند و فقط انسان های پست به زنان ، اهانت و اذیت روا می دارند . 8 پس از انقلاب اسلامی حکومت اندیشه های باطل و حقارت زنان رنگ باخت و آن دیوار، شکافی عمیق برداشت ولی مسّلما پاک شدن اندیشه هایی که قرن ها در ذهن مردم بوده ، زمان می خواهد.لذا هنوز بازمانده آن تفکرات و فرهنگ مرد سالاری در دیار ما نفس می کشد . هنوز پسر حلقه ی قدرتمند پیوند زن و خانواده شوهر است، هنوز سیل تبریک پس از تولد پسر سرازیر می شود ، هنوز دختران محروم تر از پسران هستند. حتی خبر تولدشان را از زبان پدران نمی شنویم، هنوز نام پسر بر نام مادر سایه افکنده و اگر بخواهند زنی را صدا بزنند، نام فرزند ذکورش به او هویت می دهد. هنوز دختران بیش از پسران به کار در خانه مشغول اند و محیط زندگی پسران، بسیار گسترده تر از محدوده ی خاص دختران است.هنوزدر عروسی و عزاداریها، ابتدا مردان بر سر سفره می نشینند و در مرحله بعد، زنان غذا می خورند، مرد به زن خود سلام نمی کند و در حضور دیگران هرگز وانمود نمی کند که زنش را دوست دارد، یا اینکه به او احترام می گذارد چون "زن ذلیل" خوانده می شود . مرد، زن را در حضور دیگران به نام صدا نمی کند وحتی از بیان نام مادر و خواهرش امتناع می ورزد. جامعه سنتی به مرد آموخته که زن نه تنها ناقص العقل است و وجودش از شیطان خالی نیست بلکه راز دل را نباید به او گفت. خوشبختانه امروزه، روز به روز زنان به جایگاه واقعی خود نزدیک تر می شوند. زن امروز یاد گرفته که در سرنوشت خود شرکت کند. زنان مسائل سیاسی کشورشان را درک کرده و در آن دخالت می کنند. حضور زن در عرصه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، هنری ، عضویت زنان در شورای اسلامی بعضی از روستا های دشتستان، حضور زنان در مراحل بالای تصمیم گیری شهر براز جان در شورای شهروحضوردختران هنرمند درمحافل فرهنگی واجتماعی، همه و همه نشان از تحولی عظیم در تفکرات مردم مادارد .

محمدغلامی

______________

1) اوار ovaar   =نواری پهن ، بلند و محکم که زنان با آن، مشک آب را به پشت می بستند شاید در واقع آبار(آب آور) باشد.

2) شاهنامه فردوسی - شرکت سهامی کتابهای جیبی - جلد 2 صفحات 106و120

3) دیوان نظامی - انتشارات زرین – صفحات 437و438

4) شعر از ...؟ به نقل از محمد جعفر غلامی

5) سوره ی حجرات- آیه ی 13

6) سوره ی روم آیه ی 21

7) نهج الفصاحه – صفحه 1521

8)همان- صفحه 1520 به نقل از "آنچه باید یک زن بداند " نوشته ی اسد الله محمدی نیا- صفحات 50-51

 

 





تاریخ : دوشنبه 93/11/27 | 10:10 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

زن و جامعه     4

زن ودیعه ی آسمانی   1

در تاریخ بشریت ، زنان همواره در مراحل گوناگونی نقش های مهمی ایفا کرده حتی در پاره ای از موارد از مردان نیز پیشی گرفته اند . آنچه در اینجا مورد نظر است ، زن در جامعه ی دشتستان است. زنان روستایی، مظهر استقامت و مجسمه رنج و رضایت اند و در طول حیات خود پنجه در پنجه پر زور روزگار دارند. آنان با حوصله، پر کار، غیرتمند ودارای پشتکاری عجیب هستند. در چند دهه اخیر، کار زنان به مراتب دشوار تر از امروز بود. زن سحر گاه از خواب بر می خاست ، شیر می دوشید، دوغ آماده می کرد، مردش را روانه مزرعه کرده و خود پس از جاروکردن حیاط و نظافت اصطبل و جمع آوری تپاله ها، مَشک را بر می داشت و بر سر چاه می رفت. با دلو،از چاه آب می کشید، مشک پر آب را با اوار1 به پشت می بست و گاه کیلومتر ها راه بین چاه و منزل را طی می کرد. پس از تهیه آب از پرچین ِخانه می گذشت. به مزرعه می شتافت تا مردش را یاری کند. در مزرعه نیز یا داس به دست، مردانه درو می کرد یا پشت سر دروگردان، خوشه های ریخته را جمع آوری می نمود. پسینگاه ، زود تر از مرد به خانه بر می گشت . برای شوهر خسته اش شامی تدارک می دید. به احشام علیق می داد و آنان را می دوشید. فرزندانش را خواب می کرد آنگاه خوشه های تازه ی گندم را می کوبید. با« تویزه» باد می داد و کاه را از دانه جدا می کرد، همان شب گندم را دست آس کرده و خمیر می ساخت و نان می پخت تا سفره ی مردش در روز بعد خالی نباشد. او همیشه شادمان و راضی بود و شباهنگام با وجود خستگی مفرط ، با کوچکترین صدای فرزندش از جای می پرید. او را شیر می داد و در واقع آخرین کسی که به خواب می رفت و اولین کسی که روز بعد بیدار می شد، زن بود. زن نه تنها در هنگام درو که در همه ی اوقات، خستگی ناپذیر، قانع، صبور و دریا دل بود. با این همه هیچگاه در جایگاه واقعی خود قرار نداشت ، و تفاوت او با مرد ، از زمین تا آسمان بود. زن در جامعه سنتی به آسانی تحقیر می شد.  کار های مثبت او به نظر نمی آمد و در قبال هر کار یا حرفی که مطابق میل مرد نبود، با پر خاش مواجه می گشت. در چنان جامعه ای ، کثرت کار های روزمره و عقاید خرافی باعث شده بود تا دختران از تحصیل محروم باشند. گر چه زمینه ی تحصیلات برای دختران چندان مهیا نبود اما آمادگی فرهنگی نیز وجود نداشت. در زمینه ازدواج هم دختران نقشی و اختیاری نداشتند، اگر خانواده ای با ازدواج دخترش موافقت می کرد، دختر به ناچار می بایست بپذیرد. کسی به نظر او کاری نداشت، برای او اظهار نظر درباره شوهر آینده اش، ننگ محسوب می شد ، اگر دختری جسارت می ورزید و با ازدواج مخالفت می کرد، مورد ضرب و شتم قرار می گرفت و آنقدر کتک می خورد تا بالاخره راضی شودو در چنان شرایطی مورد شماتت و تنفرخانواده و فامیل واقع می شد. زنان روستایی در خانه به هر بهانه ای کتک می خوردند، بعضی مردان معتقد بودند که باید زن را هر روز تنبیه بدنی کرد و این امر آنقدر در روستا ها شایع بود که زنان نه تنها شکوه ای نمی کردند بلکه در مقابل قدرت مرد، برای تنبیه آماده بودند. آنچه تاکنون بیان شد خاص زنان روستا های برازجان نیست بلکه در همه جوامع سنتی در سر تا سر دنیا تقریبا وضع به همین منوال بوده و یا هست. آثار به جای مانده از گذشتگان نشان می دهد که جامعه مرد سالار از دیر باز به زن حمله ور بوده و با دیده تردید به او نگریسته است .در شاهنامه فردوسی می خوانیم هنگامی که کی کاووس از سیاوش می خواهد تا به حرمسرا برود، او پاسخ می دهد:

چه آموزم اندر شبستان شاه         به دانش زنان کی نمایند راه

و یا در ماجرای در آتش رفتن سیاوش آمده :

چو این داستان سر به سر بشنوی    به آید تو را گر به زن نگروی 





تاریخ : یکشنبه 93/11/26 | 12:18 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 زن و جامعه    3

 درد دل های یک زن

آنچه دراین قسمت می خوانید،یادداشت های یک زن درروستای بنارآب شیرین است که درسال 1374نوشته شده است. شمادراین مقالی کوتاه ، درددل های زنان روستایی رامشاهده می کنیدوبابخشی ازفرهنگ روستایی آشنامی گردید. البته تغییرات سریع جامعه باعث شده که پاره ای ازکارهای آن سال های نه چندان دور، امروز به طورکلی متروک شده باشد. بخش کوتاهی ازاین نوشته نیزحذف شده که محل آن با...مشخص گردیده است.

  درروستاهیچ اززنان قدردانی نمی کنندباوجوداین که بیشترکارهامربوط به زنان است. تابه امروزخیلی ازروزنامه های استان چاپ شده است وهیچ کدام مطلبی درمورداین زنان زحمت کش نمی نویسندیاحداقل در رابطه باکارهایی که این قشرزحمت کشی که حتی اجازه ی هیچ گونه اعتراضی به مردان خویش دررابطه باکارشان است، نمی نویسند. هرچندکه بیشتراین نویسندگان ویاگردآورندگان این نشریات ازقشرروستایی هستند. زنانی که درتمام روزیابهتربگویم تمام فصول ازسال ، برای گذراندن زندگی خودهمراه همسرانشان یافرزندانشان برای آوردن علوفه برای احشام ویادرهنگام دروغلات ویا برای جمع آوری خرمابه روستاهای دورمی روند. این زنان ناگزیرهستندبرای جایگزین کردن درآمدروزانه، به کمک شوهران خویش بشتابند. درسرمای زمستان به پشت « وانت بار»هامی نشینندوباچادر(روسری)خویش پناهگاهی برای بادوباران وسرمای سوزان می سازند. این زنان درآن جاکه می رسندبرای تهیه ی جعبه های کوچک وبزرگ، به هرسومی شتابندوخرماهارادر جعبه هامی ریزندوتازه این هم خودقوانین داردوآیابروفق مرادتاجراست یانه؟ آیاپولی که ازاین راه به دست می آیدبایدبه چه صورت خرج شود؟ تازه بعدازاین همه زحمت وسختی، این تازه شروع کارهاست. پس ازآمدن بایدبه کارهای منزل رسیدگی کنندودرآخرنق زدن بعضی مردهاشروع می شودکه چراغذایت شوراست یاسوخته....من خودنظاره گراین صحنه هابودم که چگونه زنان می گویند مااحتیاج به این پول هاداریم. ازدکان هانسیه وازفروشندگان رهگذرنیزبانسیه اجناس خریداری کرده ایم...این یک گوشه ای ازکارهای زنان است اماکاردیگرآنهاازصبح طلوع تاغروب آفتاب، این بنده های زحمت کش وزجرکشیده ی خدا، بایدبرای آوردن علف وچرانیدن احشام به بیرون بروند. اوکه هنگام آمدن بادست های خالی نمی آید، حداقل بایدباخودکوله باری ازعلف همراه داشته باشدویاباگاری که آن هم اگرگاری همراه باالاغی داشته باشدنعمتی است. ودرآخربا نق های همسرروبرو می شودکه چراامروزعلف های خوب ومرغوب رانیاورده ای ویاچراآن گاوزبان بسته را، سیرنکرده ای؟ آیااین زنان رابایدبه دست فراموشی سپرد؟ زنانی که آفتاب بادست وصورت آن هادوست ومهربان شده است ...زنانی که هیچ گاه به کارهای سختشان اعتراض نمی کنندودربرابراین همه سختی سرفرودمی آورندوخوشحال ازاین که توانسته اندآذوقه وعلوفه ی بیشتری نسبت به همسایه ی خودبرای احشام خودفراهم آورند   . 

 

 





تاریخ : شنبه 93/11/25 | 8:26 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 زن و جامعه   2

ادامه ی قسمت 1

آی زن ! درست برو... آی زن! درست! به ماشینم خط نیندازی... آی زن!...... چقدر این صداها برای او تکراری شده. چقدر این راه ها برای او آشنا شده که چشم بسته می تواند گاری را پیش ببرد و شاید این خود گاری باشد که به این راه ها آشنایی دارد. گاهی وقت ها فکر می کند که شاید اینها را خواب می بیند و از نوع زنی است که با لباس نو با بچه ها و همسرش به دیدن فامیل و آشنایان می رود و یا زنبیل به دست با همسرش که برای خرید به بازار آمده باشند و هرگاه خسته شد به همسرش بگوید ببخشید می شود اینها را تو برداری؟ آهای زن احمق بارم را ریختی . با افکاری گسسته و درهم ریخته به خود می آید . شاید گاری در یکی از جدول های حاشیه خیابان افتاده است . زن! تومال کاری؟...تومال باری؟ گوشه ای می نشیند و به حال خود گریه می کند... بیایید کمکش کنید. صداها را واضح می شنید ولی کسی را نمی دید. به راستی این زن پشت یک مرد موفق قرار دارد؟کدام مرد!؟ واقعا این سخن از کیست؟این جمله در زمانی و در جایی به کار می رود که از زن نه به عنوان وسیله و یا یک ماشین کار استفاده شود، بلکه به او ارزش و اعتماد داده شود.درقرن حال و شاید جامعه امروز، زن رایک انسان ضعیف و غیر قابل افکارو...می دانند در صورتی که همین زن، می تواند به عنوان بهترین افراد جامعه به شمار آید تا جایی که جایزه ی نوبل به او تعلق گیرد. پس نگوییم که زن ضعیف است و حامی ندارد و نمی توان به افکار او اعتماد داشت(ناقص العقل) . اگر کمی به اطراف خود نگاه کنید، می بینید که چرخش جامعه امروز به دست همین زنان است. در بانک ها، ادارات، در مجلس و شوراها و دانشگاه ها، و حتی در فضانوردی و... آیا اینان افرادی هستند که باید به افکارشان شک کرد وآنها را ضعیف دانست   ؟





تاریخ : چهارشنبه 93/11/22 | 9:1 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

زن و جامعه       1     

تقدیر زندگی برای او چنین رقم زده شد که نان آور خانه باشد. خانه ای که هیچ زمانی او را نمی بینند و او را احساس نمی کنند که شاید او هم زن باشد از نوعی که هنگام صبح، سفره ی صبحانه در خانه بگستراند و بچه هایش را یک به یک صدا بزند و آنها را به خوردن نان و پنیر و کره و مربا، و تخم مرغ فرا بخواند و بعد از زمانی که بچه ها و پدرشان را سر سفره ببیند، اشک شوق و شادی در چشمهانش نقش ببندد. سرویس بچه هادرب منزل بوق می زند و آنها را روانه می کند. آقا با لباس مرتب و کیف به دست و آماده رفتن بر سر کار(اداره) می باشد. زن با رویی بشاش آنها را روانه می کند و در چهارچوب در خانه، نظاره گر رفتن آنها است. در همین هنگام با صدای مهیبی از جا بلند می شود. بله موقع رفتن است. گاری او که دیشب بعد از آمدن از بازار،آن را در کنج حیاط گذاشته بود، بر اثر باد به حرکت در آمده بود و به دیوار خورده بود. زن تمام آرزوهای خود را یک خواب شیرین شبانه می بیند، زنی که در جامعه امروز هیچ بهایی به او داده نمی شود و چه بسا این گونه زنان در روز با چند مرد باید دهان به دهان شوند تا شاید سهم امروز بچه هایش یک سبد میوه های لک دار یا یک هندوانه ترک خورده باشد. زنی که پیامبر(ص) فرمود: از دامن زن، مرد به معراج می رسد. به راستی این همان زنی است که در طول عمرش هیچگاه حق و حقوقش رعایت نمی شود؟ این همان زنی است که در جامعه امروز به جرم زن بودنش باید ساکت باشد و نظارگر زندگی باشد که برای او کسی دیگ ر تصمیم می گیرد و نامش را به عنوان زن بودن چکشی می کند و به فرقش می کوبد(که تو زنی و بشین ساکت باش؟). آیا این همان زن است که مرد را به عرش می رساند؟ گاهی صبح ها با او همراه می شوم در سر کوچه با لبخند به یکدیگر احساس...../ به سویی می رود و من به سویی دیگر. نان ها را بر سر سفره می گذارم و با خود کلنجار می روم که آیا او هم بر سر چهار راه ها از چراغ قرمز عبور می کند یا می ایستد؟ آیا اصلا صبحانه خورده است یا نه؟انگشتان پایش سردش نمی شود با پای بدون جوراب؟ با دمپایی از نوع سه عدد1000 تومان؟ بله او هم بعد از چراغ سبز، حرکت می کند گاری را هُل می دهد و خود نیز به دنبال او کشاله می شود با افکار درهم و آرزوها ، خود را به میدان بازار می رساند خوشحال از اینکه امروز زود آمده است . باری را طلب می شود و یک مرد به او می گوید که سنگین است وتو زنی و جان(زور) نداری آن را ببری. برو و بگذار کسی(مرد) دیگر بیاید. او به التماس می افتد در آخر چادرش را دور کمرش می بندد و کارتون ها را بلند می کند و درون گاری می گذارد و تا آن جا که می تواند زور خود را برای هُل دادن گاری به کار می گیرد.     ..... ادامه دارد





تاریخ : سه شنبه 93/11/21 | 11:41 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

ازدواج       15

چلّه

دوستان عزیز . این بخش از یاد داشت ها ، به دلیل این که در محیط کاری من در کنگان ماند ، در اولین فرصت در همین قسمت خواهد آمد . این بخش اگر چه دنباله ی مبحث ازدواج است اما از طرفی مقوله ای مستقل است که جا به جایی آن تاثیری در ترتیب مفهومی  مقالات ندارد . 

با  عذر و احترام 





تاریخ : سه شنبه 93/11/21 | 11:28 عصر | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

ازدواج       14

جهت آشنایی دوستان با فرهنگ های گوشه و کنار میهنمان در ارتباط با موضوع طرح شده  ، امروز به سراغ وبلاگ « روزهای روشن » از خانم  دکتر سکینه دیو سالار می رویم تا گوشه هایی از اندیشه ها و باورهای مردم شمال میهنمان را بخوانیم :
«  ... هنگام خواندن خطبه ی عقد اگر کسی عمداً گره به طنابی بزند یا دستانش را در هم گره کند در عقد گره می افتد ....
چه زیبا مجالس عقد را به شنیدن آیات قرآن و خطبه ی عقد مزیّن می سازند و بد اندیشان را از مجالس خوش عقد دور می سازند یا آن جا که : 
وجود زن بیوه را در سفره ی عقد نحس می دانند
در حقیقت با این باور می گویند باوجود بیوه در مجلس عقد عروس خوشبخت نخواهد شد و شاید به آن دلیل باشد که هم عروس را از فکر کردن به مرگ شوهر و هم بیوه را از به یاد آوردن خاطرات او با همسر مرحومش باز می دارند و آن جا که می خواهند عروس و داماد را به پای بندی به عقد و خطبه ی عقد وادارند این باور پدید می آید که : 
عروس و داماد تا غروب روز عقد حتماً باید آب و سبزی سفره ی عقد را بر سر خود بریزند تا عقد دچار مشکل نشود و با این باور می خواهند بگویند عقد حرمت دارد و آبی که بر سر سفره ی عقد قرار گرفته و قرآن و خطبه ی عقد بر آن خوانده شده است عزیز است و باید با آن غسل کرد و پاکیزه شد و یا وقتی می خواهند عروس را به بعضی از رسوم مقید سازند این گونه می گویند که :
 «  قیچی عقد عروس از هنگام خواندن خطبه تا روز عروسی باید بسته بماند»
آنان هیچ وقت در جهیزیه ی دختر جارو نمی گذارند ، زیرا باور دارند که :
« با گذاشتن جارو در جهیزیه ی عروس همه ی اموال پدر جارو می شود و از خانه به در می شود»
در حقیقت می خواهند به عروس بگویند که باید به جهیزیه ی داده شده قناعت کند و به پدر بگویند که هر چه به دختر جهیزیه دادی مبارکش باشد و قرار نیست هر روز بر جهیزیه اش چیزی بیفزایی و چه زیبا مراسمی را هنگام وداع دختر از خانه ی پدری و رفتن به خانه ی بخت بر پا می کنند که :
« عروس هنگام خدا حافظی با خانه ی پدری خمیر مار* بر سر درب منزل پدر می زند»
در حقیقت با این عمل می خواهند بگویند که عروس باید دل به خانه ی شوهر ببندد و منزل پدر هم چون سابق برایش شیرین جلوه نکند و مانع بازگشتش به آن خانه شوند .
وقتی عروس را روانه ی خانه ی بخت می کنند 
«  تتک به کمر عروس می بندند تا با خود برکت به منزل داماد ببرد»
و حتماً باید داماد یا پدر داماد نان را از کمر عروس باز کند تا پذیرای قدوم مبارک عروس باشد و خانواده ی داماد نیز کاسه ای برنج که مظهر برکت است در مسیر رفتن عروس قرار می دهند تا :
« عروس هنگام ورود به منزل همسرش با پا برنج را در منزل پخش کند»
و این نشان گر پخش کردن روزی در منزل داماد است آنان حتی مادر شوهر را بی نصیب نمی گذارند و ورود عروس خانم را برای او شیرین جلوه می دهند و نیز به دختران جوان می گویند چند دانه از آن بخورند تا بختشان باز شود و همچنین آن را درمان دندان درد می دانند.
« عروس هنگام ورود به خانه ی داماد عسل در دهان مادر شوهر می گذارد » آنان معتقدند با این کار عروس شیرین می شود و با خوراندن عسل به مادر شوهر می خواهد به او بگوید من آمده ام تا زندگی شما را شیرین تر از پیش سازم و آماده ی خدمت به زندگی آینده مان هستم .
اقوام داماد نیز در کنار خوش آمد گویی 
« به محض ورود عروس به منزل داماد پسر بچه ای در آغوشش می گذارند تا فرزند پسر به دنیا آورد » و شاید تاکید بر علاقه مندی اهالی مازندران به جنس پسر باعث ایجاد این باور شده است .

___________________

*خمیر مار : خمیر مایه – خمیر ترش که به خمیر جدید اضافه می کنند تا زودتر آماده شود 





تاریخ : جمعه 93/11/17 | 7:29 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

ازدواج      13

 زنان تا آخرین فرصت ممکن از وقت استفاده کرده و شادی می کردند و در اطراف عروس و در اتاق او شعر می خواندند . از جمله شعر های خاص زنان این بود  :

شالا موارکش بو   shaalaa muwaarakesh bu            

تی تی تو مختکش بو     ti ti  tu makhtakesh bu      

یعنی : ان شاء الله بر او مبارک باشد

و نوزادی نیز در گهواره اش باشد ( بیاید )

پس از پراکنده شدن و رفتن  مردم ، سلمانی مرغی را در اتاق عروس و داماد در طشتی می کشت و خونش را روی پای داماد و عروس می کشید . درچنین موقعی معمولا داماد نیز هدیه ای به سلمانی می داد . مرغی که کشته شده بود نیز متعلق به سلمانی بود .  زن سلمانی موظف بود شب عروسی همراه عروس باشد و شب را در منزل داماد به صبح برساند . اگر عروس از روستایی دیگر بود ، زن سلمانی همان روستا با عروس به روستای داماد می آمد و صبح روز بعد بر می گشت .

صبح پس از عروسی ، زنان و دختران به دیدار عروس می رفتند و به داماد و اعضای خانواده ی او تبریک می گفتند . آنان نیز در جواب تبریک های آنان  ، اظهار می کردند که ان شاء الله روزی عزیزان شما باشد و گاهی پسران یا دختران دم بخت را نیز نام می بردند . عروس برای افرادی که به دیدارش آمده بودند ، تخمه کدو و تخمه هندوانه که از لاله های روستا به دست می آمد و از قبل آماده شده بود همراه با نقل در کاسه های کوچک یا نعلبکی می گذاشت و جلوی مهمانان قرار می داد . آنان نیز اندکی از آن را می خوردند و مابقی را در بال مینار یا دستمال یا « بال جومه » ( گوشه ی پیراهن ) خود ریخته و به خانه می بردند . بعد ها برخی از افرادی هم پس از استفاده از آجیل ، در بشقاب پول می گذاشتند . مردان نزدیک به خانواده ی داماد نیز به دیدارش می آمدند و در اتاق مجلسی می نشستند و به همین روش پذیرایی می شدند . صبح عروسی حلوا درست می کردند و یا از منزل عروس فرستاده می شد و مهمانان نزدیک نیز ناهار نزد عروس و داماد می ماندند و پس از ناهار به خانه هایشان برمی گشتند . 

از موارد بسیار مهمی که در شب عروسی می بایست رعایت می شد مسئله ی  « چلّه » بود که در شماره های بعدی به طور خاص به آن خواهیم پرداخت .

 

اگر چه در همه ی اوقات و فصل ها انجام مراسم عروسی انجام می گرفت ولی درسه ماه محرم ، صفر و رمضان نه تنها از عروسی خبری نبود و نیست بلکه مقدمات و گفتگوی اولیه نیز در این ماه ها صورت نمی گیرد به همین خاطر ، هر کسی سعی می کند کارهای خیر خود را پیش و یا پس از این  سه ماه به سرانجامی برساند





تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 6:58 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()

 ازدواج        12

غذای کودکان در مجمعه های بزرگ مسی بود . در چنین ظرفی ، برنج ریخته و آب گوشت ( خورش گوشت )رویش می ریختند و در گوشه ای دورتر از جایی که سفره انداخته شده بود ، می گذاشتند تا کودکان دور آن حلقه بزنند و با ولع و شتاب غذا بخورند . مسلم جعفری  طی یاد داشتی می نویسد :

 « یادش به خیر توی عروسی ها برای بچه ها توی یک سینی للک (گمنه) می ریختند ویه کم خورشت هم روی آن می ریختند وهمه با دست حمله می کردند به سینی وگیرهرنفر ممکن بود یک مشت للک بیاید . نه قاشق وچنگال بود نه دستمال کاغذی ونه بشقاب . »

پس از آن نوبت زنان بود تا همان سفره ها را جمع کنند و این بار برای زنان بگسترانند . زنان در طول تاریخ خود پذیرفته بودند که باید بعد از مردان باشند و یا غذای اضافی آنان را بخورند . اگر به زنی غذا هم نمی رسید ، اشکالی نداشت اما اگر به مردی غذا نمی رسید ، برای میزبان ننگ محسوب می شد . به همین دلیل سعی می کردند تا جلوی مردان خوب در آیند . زنان که غذا خوردنشان تمام می شد ، مراسم جشن ادامه می یافت و نوبت به « سر تراشون » می رسید . در این مرحله ، در وسط حیاط ، کرسی یا چیزی ( بعدها صندلی ) می گذاشتند و پتویی روی آن می انداختند و داماد روی آن می نشست . مردان نیز به صورت دایره ای اطراف او می ایستادند  و سلمانی محل با وسایل کامل آماده بود . او به دورگردن داماد لنگ می بست و زانوی او را می پوشاند و مشغول اصلاح ریش داماد می شد . در این مرحله ، مردم با شدت شپ می زدند و زن و مرد سرور می گفتند و زنان کل می زدند . نی انبان زن نیز که این آخرین مرحله ی نواختن برای او بود ، هرچه در توان داشت می گذاشت و با گرمی تمام نی انبان می زد و تنبک زن نیز همراه با او می نواخت و ترانه می خواند . آمیختن ترانه و کل نه تنها مانعی برای یکدیگر به وجود نمی آورد بلکه به شور مجلس بیشتر می افزود . در سال های بعد رسمی رایج شد و آن این بود که هم زمان با اجرای سرتراشون ، هرکسی به قدر وسع خود مبلغی پول در دستمال سلمانی و روی زانوهای داماد می انداخت . سلمانی بیش از دیگران از این کار احساس رضایت می کرد چون تمام آن مبالغ به خودش می رسید . به همین خاطر سعی می کرد تا آنجا که امکان دارد ، مراسم را ادامه بدهد . در این هنگام نیز مانند هنگامی که عروس را وارد حیاط می کردند ، روی سر داماد نقل می پاشیدند . بعد ها رسم پاشیدن پول نیز با نقل در آمیخت . اصلاح صورت داماد که تمام می شد ، در واقع مجلس عروسی نیز به پایان می رسید و مردم اندک اندمک به سوی خانه های خود روانه می شدند . موقع رفتن نیز برخی از آدم های مهم ، مبلغی پول به عنوان هدیه به دلاک می دادند و به این وسیله از زحمات او قدر دانی می کردند .





تاریخ : چهارشنبه 93/11/15 | 10:21 صبح | نویسنده : بنارانه | نظرات ()
.: Web Themes By Akj :.