مرگ 2
آمد سحری ندا ز می خانه ی ما
که : « ای رند خراباتی دیوانه ی ما !
برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
زان پیش که پر کنند پیمانه ی ما »
رباعیات خیام . صادق هدایت . صفحه ی21
مرگ اگر چه برای اطرافیان تلخ است اما واقعیتی غیر قابل انکار است و همه ی مردم بر این نکته اعتقاد دارند که هر کس پیمانه ای دارد . هنگامی که آن پیمانه پر شد ، شخص نیز می میرد . به همین خاطر وقتی کسی در بنار آب شیرین از بین می رود ، می گویند پیمانه اش پر شده بود . این نکته مخصوص بنار یا دشتستان نیست . مهدی اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر با اندیشه های امروزی می نویسد :
هر کسی پیمانه ای دارد که پرسد چند وچون از وی
گوید این ناپاک و آن پاک ست
این بسان شبنم خورشید
وآن بسان لیسکی لولنده در خاک ست . ( متاسفانه نام منبع را فراموش کرده ام . )
حال این که خیام هزار ساله سروده است :
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
مـی نوش که بعـد از مـن و تـو مـاه بسـی
از سلخ به غـره آید از غـره به سلخ
در بنار آب شیرین در هنگام وقوع مصیبت ، جمله ای ورد زبان همگان است و آن این که : « هر که زاد عاقبت مرگ » و به طور کلی ، انعکاس این مفهوم در ادبیات ما بسیار روشن است .
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز
دیوان حافظ . به تصحیح بهاء الدین خرمشاهی . صفحه ی 264
و احمد شاملو در پاورقی حماسه ی چند هزار ساله ی گیل گمش آورده :
« ... از آدمی فقط آنچه کرده به جا خواهد ماند چرا که او خود طعمه ی مرگ است . » گیل گمش . برگردان احمد شاملو . صفحه ی 11 پاورقی